BTS, Roman
#قطره_های_خون_گردنم
#Part2_2
چقدر بده که بین همه مورد تمسخر قرار بگیری! همه بهم میخندیدن. ته مونده غذام به لباسم برخورد کرد و کثیف شد.
پخش زمین بودم، لباسم کثیف، روی زمینم کثیف. جاروکش مدرسه از راه رسید، خیلی عصبانی بود.
جاروکش- چیکار میکنی؟؟!!!! بلند شو تمیز کن، زود باش.
خیلی عصبی بود. اشک توی چشام جمع شد اما نذاشتم جاری بشن. شروع کردم به طِی کشیدن.
..- تمیز کن
..- اره تمیر کن
..- زود باش
..- سریع سریع
همه مسخرم میکردن. مجبور بودم، کار دیگه ای نمیشد انجام بدن. یک دختری که اصلا تا به حال ندیده بودمش اومد و آشغالا شو روی سرم رخت و قهقهه کنان گفت
..- اینارم تمیز کککککن
[آروم باش، یک روز همه ی اینا هم تموم میشه. آروم باش]
...
کلاس امروزم تموم شد. دیگه فردا رو هم باید یک جوری تموم کنم.
لباس کثیفم و با سویشرتم پوشونده بودم، هرچند که خوب نپوشونده بودم ولی همینم غنیمته.
توی راه خونه بودم یک ماشین خیلی خفن با تم مشکی خالص کنارم ایستاد. بوق زد.
بوق بوق
سرم و خم کردم تا ببینم کیه. شیشه ها دودی بود، شیشه رو پایین داد و یک کاغذ برام انداخت.
شیشه رو خیلی کم پایین برد، فقط به اندازه کاغذ و سریع حرکت کرد.
کاغذ و برداشتم، یک آدرس بود. پایینش نوشته بود "فردا ساعت ۱۹:۰۰ منتظرتم. اگه میترسی، باید بهت بگم، میخوام خونآشام نشونت بدم"
من- چییییییییییییییییی!
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#yooshi#Roman#Roman_ghatre_hay_khone_gardanam
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#یوشی#قطره_های_خون_گردنم#رمان_قطره_های_خون_گردنم
#Part2_2
چقدر بده که بین همه مورد تمسخر قرار بگیری! همه بهم میخندیدن. ته مونده غذام به لباسم برخورد کرد و کثیف شد.
پخش زمین بودم، لباسم کثیف، روی زمینم کثیف. جاروکش مدرسه از راه رسید، خیلی عصبانی بود.
جاروکش- چیکار میکنی؟؟!!!! بلند شو تمیز کن، زود باش.
خیلی عصبی بود. اشک توی چشام جمع شد اما نذاشتم جاری بشن. شروع کردم به طِی کشیدن.
..- تمیز کن
..- اره تمیر کن
..- زود باش
..- سریع سریع
همه مسخرم میکردن. مجبور بودم، کار دیگه ای نمیشد انجام بدن. یک دختری که اصلا تا به حال ندیده بودمش اومد و آشغالا شو روی سرم رخت و قهقهه کنان گفت
..- اینارم تمیز کککککن
[آروم باش، یک روز همه ی اینا هم تموم میشه. آروم باش]
...
کلاس امروزم تموم شد. دیگه فردا رو هم باید یک جوری تموم کنم.
لباس کثیفم و با سویشرتم پوشونده بودم، هرچند که خوب نپوشونده بودم ولی همینم غنیمته.
توی راه خونه بودم یک ماشین خیلی خفن با تم مشکی خالص کنارم ایستاد. بوق زد.
بوق بوق
سرم و خم کردم تا ببینم کیه. شیشه ها دودی بود، شیشه رو پایین داد و یک کاغذ برام انداخت.
شیشه رو خیلی کم پایین برد، فقط به اندازه کاغذ و سریع حرکت کرد.
کاغذ و برداشتم، یک آدرس بود. پایینش نوشته بود "فردا ساعت ۱۹:۰۰ منتظرتم. اگه میترسی، باید بهت بگم، میخوام خونآشام نشونت بدم"
من- چییییییییییییییییی!
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#yooshi#Roman#Roman_ghatre_hay_khone_gardanam
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#یوشی#قطره_های_خون_گردنم#رمان_قطره_های_خون_گردنم
- ۲.۰k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط